دانستنےهایےاز زبان عربے
|
||
آموزش زبان عربے |
بیچاره پاییز ...
دستش نمک ندارد :
این همه باران به آدم ها می بخشد .
اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند...!!!
خودمانیم ...
تقصیر خودش است ؛
بلد نیست مثل " بهار" خودش را بگیرد ...
تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و
با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...
سیاست " تابستان " را هم ندارد ...
که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشدولی از پشت خنجری سوزناک بزند !!
بیچاره .
بخت و اقبال " زمستان " هم نصیبش نشده ...
که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد !!
او " پاییز " است ...
رو راست و بخشنده ...
ساده دل ...
فکر می کند اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدم ها بریزد،
روزی ؛
جایی ؛
لحظه ای ؛ از خوبی هایش یاد می کنند ...
خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را
به پای محبتش نمی گذارند ...
یک نفر به این پاییز با معرفت بگوید :
آدم ها یادشان می رود، که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای ...
دستشان را گرفته ای و نوازششان کرده ای ...
تنها یادگاری که برایت می ماند
" صدای خش خش برگ های تو ؛ بعد از رفتن آنهاست " ..
![]() |